اهميت ژاك لاكان در روانكاوي
ژاك لاكان (1901-1981) بي ترديد مهم ترين روانكاو پس از زيگموند فرويد (1856-1939)، بنيانگذار و پدر روانكاوي است. كار لاكان به طرزي عميقاً بحث انگيز روانكاوي را هم در مقام نظريه ي ذهن ناخودآگاه و هم در مقام
نويسنده: شون هومر
مترجمان: محمدعلي جعفري، سيدمحمد ابراهيم طاهائي
مترجمان: محمدعلي جعفري، سيدمحمد ابراهيم طاهائي
ژاك لاكان (1901-1981) بي ترديد مهم ترين روانكاو پس از زيگموند فرويد (1856-1939)، بنيانگذار و پدر روانكاوي است. كار لاكان به طرزي عميقاً بحث انگيز روانكاوي را هم در مقام نظريه ي ذهن ناخودآگاه و هم در مقام فعاليتي باليني دگرگون كرده است. اكنون بيش از پنجاه درصد روانكاوان دنيا از روش هاي لاكاني استفاده مي كنند. در عين حال تأثير لاكان در فراسوي ديوارهاي اتاق معاينه بين انديشمندان روانكاوي مدرن بي نظير است. تفكر لاكاني امروزه در رشته هاي مطالعات ادبي و سينمايي، مطالعات زنان و نظريه ي اجتماعي نفوذ كرده است و در حوزه هاي گوناگوني مانند آموزش و پرورش، مطالعات حقوقي و روابط بين الملل به كار مي رود. امروزه براي دانشجوي انسان شناسي و علوم اجتماعي غيرممكن است كه تا حدي با ايده هاي لاكان درگير نشود؛ لاكان حتي اگر مستقيماً تأثير نگذارد، از طريق متفكري ديگر تأثير مي گذارد ( يا خون را به جوش مي آورد ). آثاري مانند لذت بصري و سينماي روايي نوشته ي لورا مالوي (1975) و جنسيت در ميدان ديد نوشته ي ژاكلين رز (1985)؛ ادبيات و روانكاوي، مسئله ي خوانش: به گونه اي ديگر نوشته ي شوشانا فلمن (1982)، و خواندن به قصد پي رنگ نوشته ي پيتر بروكس (1992)؛ يا فرويد و لاكان نوشته ي لويي آلتوسر ([1964] 1984 a) و ابژه ي والاي ايدئولوژي نوشته ي اسلاوي ژيژك (1989) اكنون در حوزه هاي مربوط به خود آثاري كلاسيك محسوب مي شوند.
از چشم انداز مطالعات ادبي، منتقدان ادبي فمينيست و ماركسيست با كشف لاكان در اواسط دهه ي هفتاد ميلادي جان تازه اي در تجربه ي نقد روانكاوانه ي كمابيش در حال احتضار دميدند و روانكاوي را به جبهه ي مقدم نظريه ي انتقادي برگرداندند. پس از جوش و خروش اوليه ي خوانش هاي فرويدي و پسافرويدي در ادبيات ( درباره ي خوانش هاي كلاسيك فرويدي نگاه كنيد به رايت، 1998)، نقد روانكاوانه به روال فروكاهنده ي تشخيص الگوهاي اديپي و يافتن نمادپردازي فالوسي در متن نزول كرد. اين دريافت لاكاني كه ناخودآگاه ساختاري مشابه زبان دارد و تلقي او از رابطه ي ميان نظام نمادين و سوژه شيوه ي كاملاً جديدي براي فهم مانور ميل ناخودآگاه در متن ايجاد كرد. هدف نقد روانكاوانه ديگر اين نبود كه به دنبال نمادهاي فالوسي بگردد يا ترديد هملت در ستاندن انتقام خون پدرش را به ميل جنسي واپس زده اش نسبت به مادرش ربط دهد ( جونز، 1949 )، بلكه عبارت از تحليل روش هاي متجلي شدن اميال ناخودآگاه در متن از طريق زبان بود. بنابراين، تأكيد نقد لاكاني بر ناخودآگاه شخصيت يا نويسنده نيست بلكه بر خود متن و رابطه ي متن با خواننده است. ورود اين ايده هاي غالباً عجيب و ناآشنا از پاريس، در مطالعات زنان و سينما كمابيش در حكم استقرار آن ها در قالب رشته هايي دانشگاهي در دهه ي هفتاد بوده است. بسياري از نظريه پردازان فيلم، نظريه ي لاكانيِ مرحله ي آينه اي و صورت بندي اگو نزد او را به عنوان مدلي درباره ي رابطه ي ميان فيلمِ روي پرده و چگونگي تأثيرگذاري آن بر بيننده ي فيلم يا تماشاگر سينما برگزيدند. تصور پيچيده ي لاكان درباره ي اين كه چگونه سوژه ها در محيط اجتماعي، خود را به عنوان « من » شناسايي مي كنند روشي مفيد براي فهم اين موضوع است كه چگونه تماشاگران سينما خود را با تصاوير روي پرده همانند مي كنند، چيزي كه فراتر از صرف عمل تشخيص تصاوير مثبت و منفي ( معمولاً تصاوير فعال و مثبت از مردان و تصاوير منفعل و منفي از زنان ) است. بسط لاكاني نظريه ي تفاوت جنسي فرويد حوزه هاي جديدي از بحث را در مطالعات زنان و جنسيت گشود. حوزه ي مطالعات زنان در دهه ي هفتاد بر جنبه هاي اجتماعي جنسيت متمركز بود و تأثيرات اجتماعي و خانوادگي را در تربيت و هويت بررسي مي كرد. روانكاوي لاكاني با برقراري پيوند حياتي سوبژكتيويته با ناخودآگاه و زبان و نيز با تلقي تفاوت جنسي به عنوان چيزي كه در سطح ناخودآگاه ساخته مي شود به اين جريان كمك كرد. سرانجام در حوزه ي نظريه ي اجتماعي و روابط بين الملل چهره هايي مانند اسلاوي ژيژك، فيلسوف لاكاني اسلوونيايي تأثير چشمگيري در ارزيابي ما از فرايندها و فانتزي هاي ناخودآگاه نهفته در بنياد تعارضات اجتماعي و ملي و نژادپرستي، تبعيض جنسي و همجنس گراهراسي (1) داشته اند.
حال چگونه مي توانيم طرح لاكان و سهم او در نظريه پردازي را خلاصه كنيم؟ روانكاوي از كار فرويد سرچشمه گرفت و تاكنون در نظريه هاي او ريشه داشته است، ولي هر كدام از نسل هاي روانكاوانِ پس از فرويد جوياي روزآمدسازي و تصحيح آراي او و حل تناقضاتي بوده اند كه او بي پاسخ باقي گذاشت. لاكان اظهار مي كرد كه روانكاوي بر اثر اين بازنگري هاي مداوم، چشم انداز اهداف اصلي اش را گم كرده است، يعني واپس گرا و محافظه كار شده است؛ روانكاوي با كم اهميت جلوه دادن جنبه هاي آزارنده تر و ناراحت كننده تر اين نظريه، به ويژه حضور پنهان ميل واپس زده ي ناخودآگاه در زندگي رواني ما، آبرومند شده اما امتياز اساسي خود را از دست داده است. بنابراين، لاكان در اوايل دهه ي پنجاه به طرزي بسيار عالي بر لزوم « بازگشت به فرويد » تصريح كرد؛ به عبارت ديگر، بازگشت به متون اصلي فرويد و خوانش و فهم دقيق اين متون. او طي 26 سالِ بعد درگير اين طرح خوانش دقيق شد و در اين روند نظريه ي روانكاوي را بازسازي كرد.
پي نوشت ها :
1.homophobia: به طور كلي به ترس، بيزاري يا تبعيض نسبت به همجنس گرايي يا همجنس گراها اطلاق مي شود. -م.
منبع مقاله :هومر، شون، (1390)؛ ژاك لاكان، ترجمه: محمدعلي جعفري، محمدابراهيم طاهائي، تهران، نشر ققنوس، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}